سیدمهدی میرداماد

گر غیر آل الله لیلایی نمانده

1596
4
گر غیرِ آلُ الله، لیلایی نمانده
در عشق جز عبّاس شیدایی نمانده

در جای جایِ قلب فرزندان زهرا
با بودن فرزند من، جایی نمانده

امُّ البنینم من نه امّ بی‌بنینم
یعنی برایم دیگر اَبنایی نمانده

بر چار قبرِ خالی از بس ریختم اشک
از من به غیر از گریه سیمایی نمانده

شد گونه‌هایم چون کویر از آفتاب و
جز خون دل، در چشم دریایی نمانده

آنقدر خواندم واحسینا واحسینا
در زخم‌ِ هایِ حنجرم، نایی نمانده

عباس نایِ پایِ راهِ باورم بود
رفته عصای پیری‌ام، پایی نمانده

بعد از رُباب و غصۀ اصغر برایم
غمگین‌تر از لالای، نجوایی نمانده

بر آب غیر از شرم و غیر از شرم بر آب
بر مشک غیر از اشک سودایی نمانده

سقّا بدونِ مَشک یعنی جسم بی‌روح
مَشکی اگر شد پاره سقّایی نمانده

گفتند جسمش آب شد از شرم و شمشیر
زآن سروِ رعنایم قد و بالا نمانده

***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش