داری میری همسفر

داری میری همسفر

[ حاج محمود کریمی ]
داری میری همسفر 
منم به همرات ببر 

 اگر چه وقتت کمه 
یه خورده آهسته تر 

داغ سنگ و پاره شیشه یادته 
گفتی با همیم همیشه یادته 

یادته گفتی برا من برا من 
هیشگی زینبم نمیشه یادته 

قرارمون چی شد 
که بی قرار هم باشیم حسین 

هرچی که پیش اومد 
باید کنار هم باشیم 

کجا میخوای بری 
چرا منو نمی بری حسین 

این دمه آخری چقد شبیه مادری 
زن تنهای این غروبم 

تو نرو تا که پا نکوبم 
تو بری زینبت اسیره 

الهی خواهرت بمیره 
داری میری همسفر 

منو به همرات ببر 
اگرچه وقت کمه 

یه ذره آهسته تر 
خدافظیم نالمه 

خیمه شده همهمه 
با این همه فاطمه 

همه بشیم در به در 
با دشمنا شهر به شهر 

توی خیمه همه آماده شدن 
گره کور به معجرا زدن 

برو تا که بچه ها نترسیدن 
بعد عباس چه نزدیک اومدن 

بزار به جا مادرت 
ببوسم اون حنجرت 

سایه ی بالای سر 
یه خورده آهسته تر 

دخترا دور رباب 
اشک چشاشون گلاب 

رقیه تو خیمه خواب 
ازهمه جا بی خبر 

منو یه دنیا ی غم 
تو میری و من خودم 

برا دفاع از حرم 
چادر میبندم کمر 

سیاه شده آسمون 
خراب شده خونمون 

تنت پر از زخمه از 
نیزه وتیغ وتبر 

به کی بگم دردمو 
دور تو میگردمو 

میگم به اون بی خبر 
یه خورده آهسته تر 

تن تو روی زمین 
سر تو نیزه نشین 

پاشو ببین نازنین 
خیمه شده شعله ور 

***

نظرات