
بیا که نامسلمونا، منو زدن
- ذاکر: محمد کمیل
- سبک: زمینه
- موضوع: حضرت رقیه (س)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1395
بیا که نامسلمونا، منو زدن
نبودی مهربون بابا، منو زدن
میون هر برو بیا، منو زدن
شب و روزا جای غذا، منو زدن
منو زدن، شکست غرور دخترت
منو زدن، ولی بیچاره خواهرت
تازیانهها، به جرم بیگناهی به عمّه خورد
سنگ چند دفعه، جای من اشتباهی به عمّه خورد
دست و پا گیر شدم دیگه
منو ببر، ای پدر پیر شدم دیگه
***
نفس نفس دیگه برید، غصّه خوردم
عموم رو نیزههام دید، غصّه خوردم
صدامو دشمنت شنید، غصّه خوردم
میون مجلس یزید، غصّه خورم
غصّه خوردم، جلوی دخترای شام
غّصه خوردم، که لِه شدن عروسکام
اِنقدر سرم کشید که چادرم، نخ نما شده
بین دخترا سر النگوهام، دعوا شده
از همه سیر شدم دیگه
منو ببر، ای پدر پیر شدم دیگه
***
خوابم گرفت اون موقعها، حرف بد زد
تا افتادم تو بوتهها، حرف بد زد
چقدر زجر بیحیا، حرف بد زد
خلاصه هرچی شد بابا، حرف بد زد
حرف بد زد، نگاه به چادرم میکرد
حرف بد زد، منو تمسخرم میکرد
مجلس شراب، دیدم که چوب رویِ لبت میزد
تازیانشو میبرد بالا و به زینبت میزد
رفتنم دیر شده دیگه
منو ببر ای پدر پیر شدم دیگه
***
باباحسین باباحسین باباحسین
نبودی مهربون بابا، منو زدن
میون هر برو بیا، منو زدن
شب و روزا جای غذا، منو زدن
منو زدن، شکست غرور دخترت
منو زدن، ولی بیچاره خواهرت
تازیانهها، به جرم بیگناهی به عمّه خورد
سنگ چند دفعه، جای من اشتباهی به عمّه خورد
دست و پا گیر شدم دیگه
منو ببر، ای پدر پیر شدم دیگه
***
نفس نفس دیگه برید، غصّه خوردم
عموم رو نیزههام دید، غصّه خوردم
صدامو دشمنت شنید، غصّه خوردم
میون مجلس یزید، غصّه خورم
غصّه خوردم، جلوی دخترای شام
غّصه خوردم، که لِه شدن عروسکام
اِنقدر سرم کشید که چادرم، نخ نما شده
بین دخترا سر النگوهام، دعوا شده
از همه سیر شدم دیگه
منو ببر، ای پدر پیر شدم دیگه
***
خوابم گرفت اون موقعها، حرف بد زد
تا افتادم تو بوتهها، حرف بد زد
چقدر زجر بیحیا، حرف بد زد
خلاصه هرچی شد بابا، حرف بد زد
حرف بد زد، نگاه به چادرم میکرد
حرف بد زد، منو تمسخرم میکرد
مجلس شراب، دیدم که چوب رویِ لبت میزد
تازیانشو میبرد بالا و به زینبت میزد
رفتنم دیر شده دیگه
منو ببر ای پدر پیر شدم دیگه
***
باباحسین باباحسین باباحسین
نظرات
نظری وجود ندارد !