گمون کنم که اصلا زجر دختر نداره

گمون کنم که اصلا زجر دختر نداره

[ مهدی اکبری ]
گمون کنم که اصلاً، زَجر دختر نداره
خوابم بُرد رو ناقه ولی باوَر نداره

من ناز می‌کنم اَمّا، اون می‌کِشه موهامو
بازیش شده با لُکنَت، تکرار کنه حرفامو

(با، با، باباتو می‌خوای؟ رو نِیزه رو نگاه کن) ۲
من تو گوشت می‌زنم، می‌تونی عموتو صدا کن

(اِی‌وای از یتیمی، اِی‌وای از یتیمی) ۴

افتادی از رو نِیزه، من بودم مُراقب
ولی حقّم این نبود، اِی خوش به حالِ راهِب

جات تو آغوشمه، تو نَوه‌ی رسولی
جات توی تَنور نیست، خونه‌ش خراب‌شه خولی

سو سوخته صورتت، سوخته موی سفیدم
راستی تو بازار بودم، کاش کَفَن می‌خریدم

وقت کمه و حرف زیاد، من بگم از کدوم درد؟ 
تِشنَه‌م بود و بِهم، شراب داد اون نامَرد

حرف زیاده بگذریم، اون روزگار گذشته
من هرچی بگم دیدم، کار از کار گذشته

جُز جُز تو کی باید، فکری به حالم کنه
بریم ولی به خواهرت، بگو حلالم کنه
****
مثلا بغلت باشم، اومدی تو با داداشم
مثلا که پاهام خوابن، هنوزم می‌تونم پاشم

مثلا داری انگشتر، مثلا که دارم مَعجر
مثلا اومدی پیشم، با داداشم علی‌اصغر

رقیه‌ات، دلش بَهونه می‌گیره
حالا میونِ خرابه، تو اومدی ولی دیره

بابایی، رقیه داره می‌میره
دیگه دَووم نمیاره، تو اومدی ولی دیره

دامَنم رو دارم بابا، زیرِ پای تو می‌ندازم
مثلا نَزدن مارو، مثلا هنوزم نازم

مثلا تو رو می‌شناسم، کی میگه که تو مَجهولی؟ 
مثلا نمی‌ترسم از، زَجر و حرمله و خولی

منو زد، حرمله تا که می‌خوردم
اگه نمی‌رسیدم بِت، می‌مُردم و نمی‌مُردم

سَنان هم، طوری منو با لگد زد
اگه نمی‌رسیدم بِت، می‌مُردم و نمی‌مُردم

(اِی‌وای از یتیمی، اِی‌وای از یتیمی) ۲

نظرات