یا حسین، یا حسین ... گر خونِ دلی بیهوده خوردم، خوردم چندان که شب و روز شمردم، مُردم آری، همه باخت بود سرتاسرِ عمر دستی که به گیسویِ تو بُردم، بُردم دیشب چه خودکشی که نکردم به کویِ تو بیرون نیامدی به تماشا چه فایده؟! چه نامهها که دَرِ خانهام فرستادی چقدر دعوتِ رسمی از این گدا کردی برایِ اینکه بگیری دو دستِ دورِ مرا به رویِ نیزه، سَرِ زُلف را رها کردی