کیست زینب، آسمان در محضرش افتاده است پیش او خورشید با خاکسترش افتاده است شام چیزی نیست تا ویران کند با خطبهاش بالِ عزرائیل پای شَهپَرش افتاده است چادرش را میتکاند، میتکاند کوفه را کیست زینب کوفه یاد حیدرش افتاده است میکَنَد از جا زمین شام را با کاخها راهِ مولا باز هم بر خیبرش افتاده است کیست زینب لحظههایی که علی در رزم بود ذوالفقار اینک به دست دخترش افتاده است عقیلةُ العرب، زینب مدد... قبل از آنی که یزید از پیش خانم پا شود دید یکجا سقفِ ظلمش بر سرش افتاده است مرتضیٰ بر دستمال زردِ خود میزد گره یا که زینب دو گره بر معجرش افتاده است هرکجا میرفت چشمی سوی او جرئت نکرد بر سرِ او سایهی آبآورش افتاده است عقیلةُ العرب، زینب مدد... کار او پیغمبری از کربلا تا شام بود بیرقِ عباس دوشِ خواهرش افتاده است یاد ایّامی که شد سایه برادر با سرش ظهر در گرمای سوزان بسترش افتاده است داشت بر سینه لباسی را که مادر داده بود یادِ مادر یاد روز آخرش افتاده است رو به قبله بستر است و رو به دَر چشمان او باز اشکی سرخ از چشم تَرش افتاده است