کاش بشم شمع شب تار بقیع سر بذارم روی دیوار بقیع آب بشم بسوزم و گریه کنم تا سحر برای زوّار بقیع نه چراغو نه رواق و سایهبون سایهبونش شده سقف آسمون نه صدای گریههای زائرا نه شبای جمعه داره روضهخون نذر صحن تو، اشک الآنم ای غریب بیحرم جانم حسن جانم خاک پای تو، چشم گریانم ای غریب بیحرم جانم حسن جانم (ای حسن جانم، ای حسن جانم ای حسن جانم، حسن جانم، حسن جانم) ۲ روی زخم نُه فلک نمک زدن دلت آیینه شد و ترک زدن روز کشتنت همون دوشنبه بود که جلوت مادرتو کتک زدن تو پریدی ولی رد شد از سرت دست سنگینی که خورد به مادرت دیدی آخر دوتا گوشوارشو تیکه تیکه ریخته بود دوروبرت آخ زبونم لال، حرفشم درده مادرت مسیر برگشتشو گم کرده اونکه سیلی زد، خیلی نامرده مادرت مسیر برگشتشو گم کرده (ای حسن جانم، ای حسن جانم ای حسن جانم، حسن جانم، حسن جانم) ٢ برات اشکای چشمام سر نمیاد دیگه حال خوش به نوکر نمیاد دست خالی اومدم در بزنم کاری جز گریه ازم بر نمیاد گریه میکنم برات گریه زیاد کی میگه گریه به مردا نمیاد مردمو زنونه گریه میکنم این همونیِ که مادرت میخواد تویی محبوبم، تویی سلطانم دوست دارم صدام کنی و من بگم جانم جانم آقا جان، من به فرمانم دوست دارم صدام کنی و من بگم جانم (ای حسین جانم، ای حسین جانم ای حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم) ۲