کاشکی مثه بچگیام تو حرمت گم میشدم
1643
5
- ذاکر: مهدی اکبری
- سبک: زمینه
- موضوع: امام رضا (ع)
- مناسبت: شهادت امام رضا علیه السلام
- سال: 1403
کاشکی مثه بچگیام، تو حرمت گم میشدم
منو بغل کن دوباره، امام رضا جان خودم
بابام یادم داده به تو،دست توسل بزنم
گوشهی شهرت بشینم، به گنبدت زل بزنم
دوست دارم
میدونم که بیشتر از همه دوسم داری
تو پناه قلبمی توی گرفتاری
آقا آقا
جَلدِ صحن گوهرشادم
لطف تو هیچ موقع نمیره از یادم
جانم امام رضا جانم...
صحن تو ارامشمه، قلبمو که غم میگیره
وقتی باهات حرف میزنم، همیشه گریهام میگیره
مریض شد از دوری دلم، امام رضا شفا میخوام
میگن که کار دست شماست، فقط یه کربلا میخوام
از بس خوبی، روی هیچکس و نمیزنی زمین آقا
توی زایرات منم ببین آقا
جلد صحن گوهرشادم
لطف تو هیچ موقع نمیره از یادم
جانم امام رضا جانم...
امام رضا ببین دلم گرفته
کنج حرم قلبمو غم گرفته
روضهی تشنگیه جدت آقا
خواب و خوراکم و ازم گرفته
خودت به ما گفتی امام رضا جان
گریه فقط برا حسین عطشان
هزار و چهارصد ساله داریم انگار
این روضه را میخونیم واسه ریان
آه یابن الشبیب
جد ما میون گودال افتاده بود
شمر با خنجرش
به جون رگای بی حال افتاده بود
آه یابن الشبیب
آه یابن الشبیب
بدن جد منو مصلح کردن و
زیر چکمهها
چادر عمهی ما رو له کردن و
آه یابن الشبیب
امام رضا ببین دلم پر آهه
بساط اشکم این روزا به راهه
پلک چشام زخمی شده دلیلش
روضههای سنگین قتلگاهه
تو هم غریب بودی امام رضا جان
تو هم غریب جون دادی اما سلطان
سه روز تنت نبود رو خاکا عریان
هزار و چهارصد ساله داری انگار
این روضه رو میخونی واسه ریان
آه یابن الشبیب
گریه کن براش آخه مظلومه حسین
تا گفت تشنمه
نیزه زد سنان توی حلقوم حسین
آه یابن الشبیب
آه یابن الشبیب
جد ما تو خاک و خون بال و پر زد و
شمر زجرش میداد
از قفا زد و
آه یابن الشبیب
امام رضا ببین دلم شکسته
غمای عالم به دلم نشسته
شنیدم عمهی شما به اجبار
بزم شراب رفته با دست بسته
این حرفا سخته گفتنش به قرآن
هی با خودم میگم نداره امکان
هزار و چهارصد ساله داری انگار
این روضه رو میخونی واسه ریان
آه یابن الشبیب
دختر علی کجا بزم می کجا
تو قصر یزید
کف زدن به دور زینب رقاصهها
آه یابن الشبیب
آه یابن الشبیب
عمهی ما رو سر بازار بردن و
دخترها توی
کوچهی یهودیا سیلی خوردن و
آه یابن الشبیب
ما از حرم بودیم، تو جمعا کم بودیم
ما محترم بودیم، بی احترامی شد
منو بغل کن دوباره، امام رضا جان خودم
بابام یادم داده به تو،دست توسل بزنم
گوشهی شهرت بشینم، به گنبدت زل بزنم
دوست دارم
میدونم که بیشتر از همه دوسم داری
تو پناه قلبمی توی گرفتاری
آقا آقا
جَلدِ صحن گوهرشادم
لطف تو هیچ موقع نمیره از یادم
جانم امام رضا جانم...
صحن تو ارامشمه، قلبمو که غم میگیره
وقتی باهات حرف میزنم، همیشه گریهام میگیره
مریض شد از دوری دلم، امام رضا شفا میخوام
میگن که کار دست شماست، فقط یه کربلا میخوام
از بس خوبی، روی هیچکس و نمیزنی زمین آقا
توی زایرات منم ببین آقا
جلد صحن گوهرشادم
لطف تو هیچ موقع نمیره از یادم
جانم امام رضا جانم...
امام رضا ببین دلم گرفته
کنج حرم قلبمو غم گرفته
روضهی تشنگیه جدت آقا
خواب و خوراکم و ازم گرفته
خودت به ما گفتی امام رضا جان
گریه فقط برا حسین عطشان
هزار و چهارصد ساله داریم انگار
این روضه را میخونیم واسه ریان
آه یابن الشبیب
جد ما میون گودال افتاده بود
شمر با خنجرش
به جون رگای بی حال افتاده بود
آه یابن الشبیب
آه یابن الشبیب
بدن جد منو مصلح کردن و
زیر چکمهها
چادر عمهی ما رو له کردن و
آه یابن الشبیب
امام رضا ببین دلم پر آهه
بساط اشکم این روزا به راهه
پلک چشام زخمی شده دلیلش
روضههای سنگین قتلگاهه
تو هم غریب بودی امام رضا جان
تو هم غریب جون دادی اما سلطان
سه روز تنت نبود رو خاکا عریان
هزار و چهارصد ساله داری انگار
این روضه رو میخونی واسه ریان
آه یابن الشبیب
گریه کن براش آخه مظلومه حسین
تا گفت تشنمه
نیزه زد سنان توی حلقوم حسین
آه یابن الشبیب
آه یابن الشبیب
جد ما تو خاک و خون بال و پر زد و
شمر زجرش میداد
از قفا زد و
آه یابن الشبیب
امام رضا ببین دلم شکسته
غمای عالم به دلم نشسته
شنیدم عمهی شما به اجبار
بزم شراب رفته با دست بسته
این حرفا سخته گفتنش به قرآن
هی با خودم میگم نداره امکان
هزار و چهارصد ساله داری انگار
این روضه رو میخونی واسه ریان
آه یابن الشبیب
دختر علی کجا بزم می کجا
تو قصر یزید
کف زدن به دور زینب رقاصهها
آه یابن الشبیب
آه یابن الشبیب
عمهی ما رو سر بازار بردن و
دخترها توی
کوچهی یهودیا سیلی خوردن و
آه یابن الشبیب
ما از حرم بودیم، تو جمعا کم بودیم
ما محترم بودیم، بی احترامی شد
نظرات
نظری وجود ندارد !