چشمان من چنان ابر بهاری است

چشمان من چنان ابر بهاری است

[ حاج حسن خلج ]
چشمان من چنان ابر بهاری است
اشکام برای تو بی‌اختیار جاری است

سخته برات ولی چشمات و روم نبند
دنیا عوض می‌شه، زهرا یه بار بخند

آه ای بانو شد جسم تو لاله‌کاری
خون شد از پیراهن تو جاری

اینقدره پنهانی پیش من می‌مانی

سوزانده حاصلم، سوز صدای تو
می‌بارم از غمِ شب‌گریه‌های تو

دردات به جون من، کهنه‌رفیقِ تو
مخفی نکن ز من زخم عمیقتو

می‌گیرم با دست چشم بچه‌هاتو
وقتی دیدم خونِ سرفه‌هاتو

نظرات