چشمامو به این در دوختم بیا

[ داود قاضی ]
چشمامو به این در دوختم بیا
از غصه‌ی دوریت سوختم بیا

حال و روزم و ببین 
دیگه زینب داره میمیره
پیرهنت توو بغلم 
داره باز جونِ من و میگیره

از این پیرهنت

معلومه چقدر زخم داشتی تو روی تنت
تشنه بودی و / تنها بودی و / دوره کردنت

غریب مادرم حسین ۳

کشته منو این بغض توو گلوم
تو بودی روی نیزه روبروم

میدیدم زخمِ سرِ 
تو رو سنگا بوسه میزنن
زینب اون موقع شکست  
که دیدم چوب رو لبت میبرن

آه از دخترت

وقتی که بغل گرفت و بوسه زد به سرت
صورتش کبود / بود و قد کمون / مثل مادرت

غریب مادرم حسین ۳

منبع:موسسه ادبیات آیینی بی‌پلاک

نظرات

👌👌👌👍👍👍👍