وارد کوفه شد - زینب دلغمین خسته از این سفر - هدف سنگ کین همرهش بر سنان – لالهها سر جداست واغريبا حسین کاروانی همه - از ستم در عَجب خواهر بیپناه - جان رسیده به لب هر طرف میرود - تهمت و ناسزاست . واغريبا حسین خصم دون از جفا – میکشد هلهله من عزادار تو - او کند ولوله دل پر خون من - به غمت مبتلاست واغريبا حسین شهر کوفه زِکین - داغ ما تازه کرد هیجده لاله را - زیب دروازه کرد سوی ارض و سما - بانگ واغربتاست واغريبا حسین همه جا مونسم - قرص ماه تو بود همدم بیکسی - یاد آه تو بود بر اسیران غم - بزم ماتم به پاست واغريبا حسین