وارد کوفه شد - زینب دل‌غمین

وارد کوفه شد - زینب دل‌غمین

[ احمد دلجو ]
وارد کوفه شد - زینب دل‌غمین 
خسته از این سفر - هدف سنگ کین 
همرهش بر سنان – لاله‌ها سر جداست 
واغريبا حسین 

کاروانی همه - از ستم در عَجب 
خواهر بی‌پناه - جان رسیده به لب 
هر طرف می‌رود - تهمت و ناسزاست . 
واغريبا حسین
 
خصم دون از جفا – می‌کشد هلهله
من عزادار تو - او کند ولوله 
دل پر خون من - به غمت مبتلاست 
واغريبا حسین 

شهر کوفه زِکین - داغ ما تازه کرد 
هیجده لاله را - زیب دروازه کرد 
سوی ارض و سما - بانگ واغربتاست 
واغريبا حسین 

همه جا مونسم - قرص ماه تو بود 
همدم بی‌کسی - یاد آه تو بود 
بر اسیران غم - بزم ماتم به پاست 
واغريبا حسین

نظرات