چادر عربی که به سر میکنی با کمال با ادبی میری سمت شام و بِه داری عجب غضبی نوه حیدری پس نداره هیچ عجبی خانم سادات تا بهش نخندی تو شب نمیشه هر روز بابا خانم سادات سلطنت میکنی با زینب در پهنهی شامات خانم سادات جات روی دوش ابوفاضله در اکثر اوقات آرامِ جانِ قمر، ای مَلک جهانِ قمر با دیدن تو میره بالا ضربان قمر یاجات روی دوش علی یا رو زانوان قمر بخند که بازی کنی با روح و روان قمر