پیرهنی رو که فاطمه بافته پهلو تا پهلوش رو نیزه شکافته (مُقَرب واسهی تو روضه گفته) 2 مقتل خوندم و چند روزه مریضم سرِ پیرهنت بهم میریزم کشتن تا تحقیرت کنن عزیزم (سید مظلوم حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم) 3 دور پیکرت معرکه گرفتن زدنت واسهی سکه گرفتن از بدن تو چند تکه گرفتن واسه زدن تو چند مرحله داشتن آروم آروم کشتن حوصله داشتن (علی اصغر داشتی حرمله داشتن) 2 (سید مظلوم حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم) 3 مقتل نوشته موهاتو کشیدن مقتل نوشته دستاتو بریدن مقتل نوشته پاهاتو بریدن مادر آبو که صدا میکردی نیزه شکسته دست و پا میکردی حرم رو نگرون نگاه میکردی (سید مظلوم حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم) 3 اصلا از جد تو حیا نکردن نحرت کردن و اعتنا نکردن با یه ضربه سر رو جدا نکردن با دوازده ضربه سرو بریدن بدنتو روی زمین کشیدن