
پر از زخم پهلوت در افتاده بود روت رسید کار به تابوت نرو فاطمه همه مات و مبهوت خونه ی سوخته تکیه به دیوار زدی با شونهی سوخته روی کبود بدتره یا گونهی سوخته دیگه زندگیمون، دوام نداره دیگه این خونه احترام نداره توی شهر به غلاماشون سپردن رسیدید به علی سلام نداره دل به دل داره راه قربون بچگههات یا اباعبدالله **** رو دامنمی باز خوبه سر داری میمیرم اگه چشم از من برداری نازت میکنم، فکر کن مادر داری شبه بیابون سرده، کف بیابون خاره بجای دستت رو سنگ، رقیه سر میذاره پر درده، شب تاریکه همه رو گم کرده داره دنبال عموش میگرده چشم ضربه خورده تو یه شب جایی رو خوب نمیبینه اونکه ضربه خورده کمرش دیگه راحت نمیشینه در کوچهها دوباره علی میخورد زمین ابن ربیع مثل مغیره هست بیحیاست کوتاه نیومد، خولی یه لحظه با ناموس ما راه نیومد بی چشم رو بود اونی که با خواهرت.... من تاب ندارم تو تشنته من ولی آب ندارم با غریبههای جهان آشنا، حسین عهده دار مردم بیدست و پا، حسین