
پا شو ببین تُو خونهمون چه خبره امشب همهش میترسم دق کنم جلو چِش زینب حالا منم و در به دری، حالا دیگه زهرا ندارم امیدی به فردا ندارم دیگه نا ندارم شال عزای مادرتونو بچّهها رُو شونه بذارید رَحِمَ اللهُ مَن قَرِأ الفاتِحَه، تابوتو بیارید وای... ***** شبی در عمق تاریکی نشسته زمین و آسمان غمگین و خسته روان در کوچهها تابوت غربت در آن تابوت یاقوتی شکسته ... پا شو نگاه کن که منم بعیده بمونم شبیه مادرمردهها تُو حیاط خونهم دیگه نفسم رفته ولی چشم تو گریونه هنوز چادر تو گلگونه هنوز پُرِ خونه هنوز ما دیگه جز خدا تُو مدینه بچّهها کسی رو نداریم رَحِمَ اللهُ مَن قَرِأ الفاتِحَه، تابوتو بیارید ... پیمبر پابرهنه، اشکریزان پی تابوت زهرا سینه میزد