سجاد محمدی

وقت نفس کشیدنم ندادن

1517
16
وقت نفس کشیدنم ندادن
یکی دو تا نیستن که زیادن

به جون خونه‌ی علی افتادن
مقتل می‌نویسه دور و بر مادرم شلوغه ایشالله که دروغه

محسن و که کشتن خیلی سخت ‌می‌بینه
دیگه چشماش بی فروغه ایشالله که دروغه

کار زنونه شد فضه رو صدا کردم
به علی نگفت ماردم حیا کرد

میخ در چی کار با یه پابه ماه کرد
لگد قنفز به تو خورده باشه

محال بچمون نمرده باشه
زن جوان می‌زدن نامردا

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش