وای، علی از، غریبی، به خانه نشسته

وای، علی از، غریبی، به خانه نشسته

[ ابوالفضل بختیاری ]
وای، علی از غریبی
 به خانه نشسته 

از عزایِ پیمبر 
شده دل شكسته 

آه، از غریبی حیدر
غرق خون شد كبوتر 

پشت در مادر افتاد 
صدا زد خُذینی 

بر لبش این نوا بود
علی غم نبینی 

(یا زهرا، فاطمه جان)۳ 

آه، گلی كه، ضریحِ 
رسول خدا بود 

كِی، به میخ و، به آتش
تنَش آشنا بود 

آه، صورتش مانده انگار 
بین آن درب و دیوار 

پشت در دیگر از پا
 گلِ پرپر افتاد 

درب آتش گرفته
روی مادر افتاد 

(یا زهرا، فاطمه جان)۳

نظرات