هر کجا گرد و غباری بود بین کارزار یک نفر کرّار بود و دیگری اهل فرار در اُحُد هر کس به کار اصلیاش سرگرم بود مردِ میدان بین میدان بود و بُز در کوهسار این جوان شمشیر میزد، آن مَلَک کِل میکشید لا فَتیٰ الّا علی لا سَیف الّا ذوالفقار حق علی مولا... علی علی... مدح حیدر دشمنش را هم مُقِر میآورد کافران ناچار میگویند از پروردگار دیگران دنبال دنیا و ما به دنبال علی نان خشکِ مرتضی را میخورم با افتخار حق علی مولا... علی علی...