
هر چی بگم از لطفت کمه اندازهی کل عالمه من جیره خوره خوانِ توام ای نور دو چشم فاطمه من محتاج نمک سفرههاتم خاک پای همهی عاشقاتم بانی نمک سفرهی مادر پسر ارشد حیدر همه گدای تو هستیم تا لحظهی آخر هر چی بگم از لطفت کمه اندازهی کل عالمه من جیره خوره خوانِ توام ای نور دو چشم فاطمه مدیون توایم ما از قدیم تنها به شما رو میزدیم ما ریزهخوره خوانِ تواییم ای شاه کرم یابن الکریم آقای ما همیشه سفرهداره رزق از دستش برا گدا میباره ای جانم که تویی حاکم و سلطان به همه عالم امکان ضربان دل زهرا ای جانم حسن جان فکر تو نمیره از سرم جا مونده دلم کنج حرم من توی بقیع حس میکنم که زائر صحن مادرم انشاالله بقیع رو پس میگیریم ساخت و ساز حرم رو دست میگیریم انشاالله توی مدینه میسازیم یه روزی با دل بیتاب برا تو صحن و سرایی مثل خود ارباب