ها عليٌ بشر کیف بشر ربُّه و فیه تجلی و ظهر ودعوه جوی ما فی القرآن اوجب الله علینا و عمی دلبری داره دل من، که تکه همتا نداره همهی حرف من آقا، توی شعر شهریاره علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوا فکندی همه سایهی هما را دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من بخدا قسم خدا را علی یا علی، علی یا علی علی یا علی مدد... قالَ مَن کُنتَ أنا مولاه فعلیُ له مولا و وفاها تو رو میشناسه خداوند و نبی علی ذکرم بوده از عالم زر رهبرم شاه غدیره، علی هارون و وزیره دشمن حیدر کرّار، الهی بره بمیره برو ای گدای مسکین در خانهی علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیّرم چه نامم شه مُلک لافتی را مرغ دل یک بام دارد دو هوا گه رود سوی نجف گه کربلا این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست این چه شمعیست که جانها همه پروانهی اوست بنیِّ عربیٍ و رسولٍ ودني و به زهرا و علیٍ و (؟) هما نجل و زکیٍّ و به سجّاد و باالباقر والسابق حق و به موسی و عليٍ و تقیٍ و نقي و به عباسِ علی و به ذالعسگر و باالحجةِ (؟) الّذی یضرب باالسیف بحکمٍ ازلی بعلیٍ بعلیٍ بعلیٍ بعلی...