نگفتم غم دل را نگفته بسیار است

نگفتم غم دل را نگفته بسیار است

[ حسین طاهری ]
نگفته‌ام غم دل را نگفته بسیار است
غمی که میکُشدم عاقبت غمِ یار است

به یاد خواب رقیه به یاد حمله زَجر
زمان خواب، دو چشمم همیشه بیدار است

تورو خدا جلویم هیچ ذبیح سَر نبرید
دلم زِ دیدن این صحنه سخت بیزار است

صدای‌ گریه‌ی نوزاد میکُشد مارا
خداکند که بخوابد، رباب بیدار است

نمیروم سَر بازار، دردسر دارد
عذاب هرشب من ازدحام بازار است

حصیر پهن نکردم به خانه‌ام اصلا
حصیر روضه‌ی مکشوفه‌ی منِ زار است
****
تا حالا از این خانواده زنی رو نبردن اسارت
الهی می‌مردم نمی‌دیدم اینقدر جسارت

نظرات