نه مهلت که پیراهن تو ببویم نه فرصت که در ماتمِ تو بگریم، حسین من خداحافظ، ای برادر زینب به خون غلطان در برابر زینب خدا را از این غم چه چاره کنم؟ تنت بیسر مانده در دل صحرا سرت گشته روی نیزهی اعداء، حسینِ من برادر جان بیتو در دل صحرا شده تنها خواهرت گل زهرا، حسینِ من به شهر شام در هجوم نظرها کند خنده دشمنت به غم ما، حسینِ من