رحمان‌نوازنی

نشد تا جلوی چشمای مادرت راه نری

697
12
نشد تا، جلو چشمای مادرت راه بری
بخندی و با خواهرت راه بری

باید روی نِی با سَرت راه بری
کنارِ داداش اکبرت راه بری

سِپردم، به آفتاب گُلم رو نسوزونتش
گُلم آب نخورده نَرَنجونتش

یکی کاش به اون نِیزه‌دارت بگه
جلو چشمِ مادر نچرخونتش

بارون، داغِ منو کم کن
بِبار روی لب‌هاش، زخمَمو مَرهَم کن

بارون، داغِ منو کم کن
بِبار روی لب‌هاش، زخمِ منو کم کن

بارون، نبارید آخر سَر
تِشنه سفر کردی، مادر حلالم کن

لالایی، لالایی، لالایی...

عزیزم، هنوز خاطراتت تو آغوشمه
صدای نَفَس‌هات توی گوشمه

تو رفتی، ولی راهِ آب واشده
دو سه قطره شیر روی روپوشَمه

مادر، خونِ تو غوغا کرد
گلوی تو راهِ، عَلقمه رو واکرد

مادر، خونِ تو اَرزش داشت
که حرمله با شمر، سَرِ تو دعوا کرد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش