میدونم به عاشقی، فقط تظاهر میکنم ولی اینکه راهم دادی، ازت تشکر میکنم تا بهش فکر میکنم، وجودم رو غم میگیره دمِ جون دادنم رو وقتی تصور میکنم تو فقط باش آقا، من از اون دقیقه هایِ آخرم میترسم تو فقط باش آقا، من از اون لحظه که میافته سرم میترسم تو فقط باش آقا... میدَوَم به این امید تا که به هیئت برسم جوری تنظیم میکنم به کارِ روضهات برسم یعنی میشه که منم دعا کنی آخرِ کار؟ یه روزی بیاد که من هم به شهادت برسم چقدَر جذابه واسه نوکری که رویِ پایِ تو میمیره