مشکل گشا رو حاجت روا کن

مشکل گشا رو حاجت روا کن

[ محمدرضا بذری ]
مشکل گشا رو حاجت روا کن 
چشاتو واکن فاطمه جانم 

فکری به حال این بچه ها و 
این مرتضی کن فاطمه جانم 

چشاتو واکن نگو که دیگه 
درب بهشت من مهر و موم شد 

منو صدا کن نگو که هر چی 
 میون ما بود دیگه تموم شد 

تا ناله ی وا اُماه شنیدم 
پیراهن صبرمو دریدم 

نمیدونم من چجور رسیدم 
گاهی نشستم،گاهی دویدم 

تو رو که دیدم دیگه بریدم 
خودمو روتا پیش تو کشیدم 

آرزوم این بود زِندت می دیدم 
حقم نبود کردی نا امیدم 

 (زهرای من)4 
(مولای من )4 

یه بار علی جان براتو مُردم 
زنده شدم باز برات بمیرم 

برای اشک چشمات بمیرم 
برای بغض صدات بمیرم 

اشک چشاتو بذار بگیرم 
به روی زخمام برا تبرَک 

اینم بگم که شفام همینه 
هذا فِراقُ بَینی وَ بَینِکَ 

بمیرم ای که بابای خاکی 
حالا تو و سر تا پای خاکی 

دستای خاکی،پاهای خاکی 
عمامه خاکی،عبای خاکی 

دلم رو برده،یه جای خاکی 
چادر و اون،ردَ پای خاکی 

شکسته گوشواره های خاکی 
گریه های مجتبای خاکی 

(مولای من )4 
(زهرای من)4 

آخ گفتی کوچه دلم رو کنده 
نامرد کوچه بهم میخنده 

هی میگه قنفذ رو به مغیره 
که مالیاتت این روزا چنده 

شد حرف قنفذ، چطوره بازوت؟ 
گفتم مغیره، چطوره پهلوت؟ 

از وقتی پاشون وا شد به خونه 
واشد به این خونه پای تابوت 

وا شده لبهات دوباره خندون 
تابوت و ساختم با دست لرزون 

راحت خیالت از بابت اون 
نزنه میخ هاش از جایی بیرون 

راستی زِ در هم با چشم گریون 
بیرون کشیدم اون میخ پر خون 

راحت خیالت از بچه هامون 
کاش در نداشتیم صحن و سرامون 

 (زهرای من)4 
(آقای من )4 

چون شده حرف بچه های ما 
خیلی کوچیکن تو رو به زهرا 

خدا میدونه شور میزنه این 
دل غمینم برای اون ها 

شب دامادی حسنینم 
خودت ایشالله که هستی اما 

شب عروسیه زینبینم 
سپرده ام به فضه و اسماء 

یه باره دیدی پر زدن من 
رسیده باز وقت مردن من 

ببخش می بینی جون کندن من 
ببخش می رنجی با دیدن من 

غسل بده از زیرِ پیرهن من 
نیمه ی شب دفن شه بدن من 

خودت بریز خاک رو بدن من 
عمرت بلنده ای بوالحسن من 

***

نظرات