مثل طفلی که زمین خورده برات گریه می‌کنم

مثل طفلی که زمین خورده برات گریه می‌کنم

[ ابوذر روحی ]
مثل طفلی که زمین خورده برات گریه می‌کنم
مثل قلبی که شد آزرده برات گریه می‌کنم

خدا اشک چشامو برات زیاد کنه حسین
مثل مادرِ جوون مُرده برات گریه می‌کنم


تنها کشتنت
لب تشنه رو خاکِ داغِ صحرا کشتن

مجروح کشتنت
آبرودارِ جهان شبیه یک مذبوح کشتنت

عطشان کشتنت
خیلی بد شد پیش چشم مادرت عریان کشتنت

پیرمردای دهات تو رو با عصا زدنت
منو می‌کشه روضه‌ی خاکِ دست و پا زدنت

ای بی‌کفن ، مظلوم من مظلوم من... 

****

وقتی روضه‌خون میگه روضتو از عصر عاشورا
گریمون بی‌اختیار می‌شه رها روی گونه‌ها

وقتی می‌شنوم همه رفتن و شمر دست نکشید 
حالت معذبت میاد تو ذهن زیر دست و پا

دردا رو بگم
به‌خدا من نمی‌تونم همه‌ی حرفا رو بگم
محکم می‌زدن
سی هزار نفر تو قتلگاه تو با هم می‌زدن

خورشید هم نشست
قاتل تو ولی موند رو سینت تا سینت شکست

نمی‌شد حداقل
خیلی راحت بکشن
قتل صبر یعنی تو رو
دو سه ساعت بکشن

نگاه تو نَبَر
بلند شو و به شمر بگو به خواهرم نخند
نذار رو خواهرِ غریبت دست کنه بلند
موی سرِ رقیه‌تو از سرِ کینه کَند

بمیره واسه تو
ماها رو می‌زنن که پرت کنن حواستو
چی کار کنم دوباره پس بده لباستو
اینا فقط می‌خوان ببینن التماستو

نوبتی برای کشتنت میان
هر کدوم یه تیکه سوغاتی از تنت می‌خوان
ولی دست روزگار 
لبتو کنار گذاشته واسه چوب خیزران

شمر راحتش بذار
کارتو کردی دیگه از رو تنش برو کنار
بی‌حیایی کافیه
مادرش کنارشه صداتو هی بالا نیار

نظرات