ماه ذی القعده ما را فکر سفر انداخته
765
0
- ذاکر: حامد خمسه
- سبک: شعر مدح
- موضوع: امام رضا (ع)
- مناسبت: ولادت امام رضا علیه السلام
- سال: 1403
ماه ذی القعده ما را فکر سفر انداخته
شک ندارم در دلم آقا نظر انداخته
در سرم شور غلامی را پدر انداخته
مادرم حلقه به گوش من اگر انداخته
چون مرا از کودکی نذر غریب طوس کرد
از همان اول دلم را با رضا مانوس کرد
خواب دوری از شما خوابی بجز کابوس نیست
یک نفر را هم ندیدم با شما مانوس نیست
مکهی مستضعفان جایی به غیر از طوس نیست
تا کبوتر هست اینجا حرفی از طاووس نیست
مشکلم حل میشود تا نذر گندم میکنم
گاهگاهی قبله را در صحنها گم میکنم
صبحها نقارهی تو بانگ یا هو میزند
حاتم طایی در این دربار زانو میزند
خوشبحال زائری که بر شما رو میزند
چشم خیسش طعنه بر چشمان آهو میزند
صید من صیاد تو، اصلاً نیاز دام نیست
غیر تو با هر کسی باشم دلم آرام نیست
هر سری که فرصتی میخواستم دادی رضا
ارزش بیمنتی میخواستم دادی رضا
من غذای حضرتی میخواستم دادی رضا
ای نمک پرور نمکگیر نمکدان توام
****
باز هم احرام بستم راهی مشهد شدم
راهی شهری که پیغمبر از آن دم زد شدم
با قطار از شهر نیشابور وقتی رد شدم
با خودم گفتم اگر خیره به آن گنبد شدم
ذکر تسبیحات خود را یا رفیقش میکنم
کاشی دل را مبدل به عقیقش میکنم
خواب دوری از شما خوابی بجز کابوس نیست
یک نفر را هم ندیدم با شما مانوس نیست
مکهی مستضعفان جایی به غیر از طوس نیست
مشکلم حل میشود تا نذر گندم میکنم
شک ندارم در دلم آقا نظر انداخته
در سرم شور غلامی را پدر انداخته
مادرم حلقه به گوش من اگر انداخته
چون مرا از کودکی نذر غریب طوس کرد
از همان اول دلم را با رضا مانوس کرد
خواب دوری از شما خوابی بجز کابوس نیست
یک نفر را هم ندیدم با شما مانوس نیست
مکهی مستضعفان جایی به غیر از طوس نیست
تا کبوتر هست اینجا حرفی از طاووس نیست
مشکلم حل میشود تا نذر گندم میکنم
گاهگاهی قبله را در صحنها گم میکنم
صبحها نقارهی تو بانگ یا هو میزند
حاتم طایی در این دربار زانو میزند
خوشبحال زائری که بر شما رو میزند
چشم خیسش طعنه بر چشمان آهو میزند
صید من صیاد تو، اصلاً نیاز دام نیست
غیر تو با هر کسی باشم دلم آرام نیست
هر سری که فرصتی میخواستم دادی رضا
ارزش بیمنتی میخواستم دادی رضا
من غذای حضرتی میخواستم دادی رضا
ای نمک پرور نمکگیر نمکدان توام
****
باز هم احرام بستم راهی مشهد شدم
راهی شهری که پیغمبر از آن دم زد شدم
با قطار از شهر نیشابور وقتی رد شدم
با خودم گفتم اگر خیره به آن گنبد شدم
ذکر تسبیحات خود را یا رفیقش میکنم
کاشی دل را مبدل به عقیقش میکنم
خواب دوری از شما خوابی بجز کابوس نیست
یک نفر را هم ندیدم با شما مانوس نیست
مکهی مستضعفان جایی به غیر از طوس نیست
مشکلم حل میشود تا نذر گندم میکنم
نظرات
نظری وجود ندارد !