
ماههم قرار بود بمونی همراهم بمون که من اول راهم بمون بزرگ کنیم بچههامون و با هم برای من نفَس بکش بهجای تو میمیرم، بهجای من نفَس بکش از نفَس افتاده مجتبیِٰ من، نفَس بکش مادرِ مظلومه بچههای من، نفَس بکش جانِ علی نفَس بکش ... زوده علی و التماس بیهوده هنوز حیاط خونهمون دوده خیال کردم حال و روزت رُو به بهبوده به جون من نفَس بکش شکستی و رفته همه توون من، نفَس بکش کجا داری میری بدون من؟ نفَس بکش داغ تو پیرم کرده جوون من، نفَس بکش برای من نفَس بکش بهجای تو میمیرم، بهجای من نفَس بکش از نفَس افتاده مجتبیِٰ من، نفَس بکش مادرِ مظلومه بچههای من، نفَس بکش جانِ علی نفَس بکش ... درده علی بمیره دست و پات سرده آخه برا چی صورتت زرده؟ گفتن علی بیا که فاطمه تموم کرده تو رو خدا نفَس بکش پارچه سفید کشیدی رُو سرت چرا؟ نفَس بکش با صورت افتادم توی کوچهها، نفَس بکش نرو که تنهاتر میشه مرتضیٰ ، نفَس بکش برای من نفَس بکش بهجای تو میمیرم، بهجای من نفَس بکش از نفَس افتاده مجتبیِٰ من، نفَس بکش مادرِ مظلومه بچههای من، نفَس بکش جانِ علی نفَس بکش ...