ما را به نام هیچ کس قنبر نگردان یعنى غلام خانهی دیگر نگردان من از غلامان سیاه کربلایم (وقتى به تو رو می زنم رو برنگردان )۲ معطل کن و چیزى نده ، بگذار باشیم ما را فقیر این در و آن در نگردان آقا ما آمدیم اینجا برای تو بمیریم لطف کن ما را به خانه برنگردان خیلى برایم مادرم زحمت کشیده آقا مرا شرمندهی مادر نگردان لطفی که تو به من کردهای مادر نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین من با فراقت چند سالى هست قهرم اى تشنه لب با آن لبم را تر نگردان من قول دادم از تو انگشتر نگیرم آقا مرا مشغول انگشتر نگردان برخیز که دور و بر زینب شلوغ است کار از کار گذشت زینب از میون انظار گذشت کار از کار گذشت زینب از کوچه و بازار گذشت کوفه که شهر پدر بود چنان کرد به من وای از شام که بغض پدرم را دارند سر بازار که رفتیم سرم داد زدند ای اباالفضل بیا نیت بلوی دارند سر هر کوچه معطل شدهام خسته شدهام چشمشان کور همه قصد تماشا دارند جگرم سوخت زمانی که رقیه میگفت عمه جان این همه دختر ، همه بابا دارند زجر آنقدر مرا زدنفسش بند آمد تا تلافی عمورا سرمن... دل شب توصحرا کمک نداره نامرد نزن سه ساله که قباله فدک نداره