قسم به روز یَمت یَرنی

قسم به روز یَمت یَرنی

[ محمدحسین حدادیان ]
قسم به روز یَمُت یَرَنی
می‌میرم تا ببینم روی تو

میفته گردنت خونم آقا
چون می‌شه قاتلم اَبروی تو

سنگینیِ اعمالم، روزی دِهِ هر سالم
ای حضرت عینُ‌الله، ای شاهد احوالم

ای ساقی محشر تو، پیمانه و ساغر تو
اسدالله‌الغالب، جنگاور و صَفدر تو

شیر غضنفری، ساقی کوثری
اول و آخری، حضرت حیدری

مولا علی مولا علی... 

ساقی ساقی عَلم بالا عباس
در اوج آسمان پرچم داری

ای عشقت تا ابد در دل جاری
در قلبم نهری از عَلقم داری

جانم چه عَلمداری، می‌آیی و دَم داری
حیدر به تو می‌نازد، از بس که جَنم داری

ای سیّد و سرلشکر، ای محشرِ در محشر
هم‌رزم تو در میدان، شَهزاده علی‌اکبر

ای یَل کربلا، باوفا باوفا
دست مشکل‌گشا، پسر مرتضی

یا ابوفاضل، یا ابوفاضل... 

منزل به منزل از روی ناقه
اظهار خشم و بیزاری کرده

زینب بعد از غروب عاشورا
جای عباس عَلمداری کرده

مردانه قدم می‌زد، افسانه رقم می‌زد
از نهضت عاشورا بی‌واهمه دَم می‌زد

احیاگر عاشورا، پیغمبر عاشورا
حامی لِوای دین در سنگر عاشورا

جانم زینب، جانم زینب...

نظرات