قبلهی قلب حرم، راه چرا گم کردی؟ سرِ پیری چه بلایی به سرم آوردی کوچه وا شد، سرِ فرصت به تو پرداختهاند نفسم رفت، تو را از نفس انداختهاند تو صدام میزنیام تیر اگر بگذارد نیزه ای کاش که دست از دهنت بردارد پدرِ پیر تو را شمر اذیّت میرسد وسط گریهی من خندهی راحت میکرد تا به حالا نشده پا نشوی پای پدر اِرباً اِربا شدهای خوش قد و بالای پدر کاش میشد که خودت آبرویم را بخری عمّه را از وسط جمع اراذل ببری