حاج محمود کریمی

فصل شکفتن شده است و بار ندارم

1510
20
فصل شکفتن شده است و بار ندارم
پيش ترازوى تو، عيار ندارم
ابری‌ام و چشم اشک‌بار ندارم

هيچ شباهت به روزه‌دار ندارم

روزه‌ی خود را تباه می‌کنم؛ ای وای
یک‌سره من اشتباه می‌کنم؛ ای وای
در رمضان هم گناه می‌کنم؛ ای وای

شرم ز مهمانی نگار ندارم

روزه نبودند چشم و گوش و زبانم
روزه نبودند، فکر و قلب و گمانم
این‌دل هرجایی، هست قاتل جانم

بر دل هرجایی‌ام مهار ندارم

در دل من كه سزاش هست مجازات
ميل گناه است بيشتر ز مناجات
ياد خدا نيست دلم، اغلب اوقات

با تو دگر نیمه‌شب قرار ندارم

آينه‌ی قلب من، غبار گرفته
دور مرا تنگى حصار گرفته
پای مرا بین راه، خار گرفته

در ره تو، گام استوار ندارم

تا به‌سوی معصیّت شدم متمایل
خواب گرفته مرا، زمان نوافل
جای دعا، رفته‌ام به مجلس باطل

من جلوى نفسم اختيار ندارم

فرصتم از دست رفته است؛ ببخشید
توبه‌ی من بازهم شکست؛ ببخشید
جرم مرا هرچه بود و هست، ببخشید

گرچه به درگاهت اعتبار ندارم

گرچه بدم؛ داشتم ولای علی را
پیش کشیدم دوباره پای علی را
جان علی! کن نظر، گدای علی را

غیر ولایش من افتخار ندارم

مرغ دلم، سمت آسمان «نجف» رفت
دل زکفم، لحظه‌ی اذان «نجف» رفت
در بغل شاه مهربان «نجف» رفت

نزد علی، غم به روزگار ندارم

مطمئنّم وقت مرگ، نور خدا هست
حضرت زهرا، کنار بستر ما هست
چون‌که به ما گفته‌اند، «امام رضا» هست

وحشتی از قبر و احتضار ندارم

نوکر خود را «حسین» وا نگذارد
سینه‌زنش را به حشر، جا نگذارد
بر دل ما، داغ «کربلا» نگذارد

جز حرمش بر دلم قرار ندارم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش