غم توی چشات روی دلم بهونه پاشید

غم توی چشات روی دلم بهونه پاشید

[ جواد مقدم ]
غم توی چشات، روی دلم بهونه پاشید
اشکام مثه بارون شد و روی گونه پاشید

این خیمه بسوزه هم کسی گله نداره
این زندگی از پشت درِ یه خونه پاشید

اون خونه که سوخت خونه‌ی امّید دلم بود
این خیمه رو هم می‌گیره دور و برشو دود

بدرود حسینم، برو داداش عزیزم
آهسته ولی پشت سرت اشک بریزم

بدرود حسینم، نفسم، صبر و قرارم
باید تو رو به رَمل بیابون بسپارم

مظلوم من، حسین من...

*****

وقتی همه عمر غصّه‌ی زینبو می‌خوردی
داری می‌ری ناموستو به کیا سپردی؟!

عبّاس نیومد، دلخوشی من به علم بود
ای کاش علمش رو واسه زینب می‌آوردی

دریا واسه آب رُو نمی‌زد به چشمه و رود
آخ رفت و هوای حرم هم شده مه آلود

بدرود امیدم، دیگه کردی ناامیدم
من تا حالا صورت تو رو خونی ندیدم

بدرود حسینم، لبتو تشنه نبینم
ای کاش که گلوتو به زیر دِشنه نبینم

مظلوم من، حسین من...

*****

 دیدم دم گودال چه بلایی سرت اومد
دیدی چه بلایی به سر خواهرت اومد

پهلوت، یه نفر دستشو به پهلو گرفته
پهلو نزن اینقدر بخدا مادرت اومد

مادر خودشو رسونده بود بالا سرت زود
اون لحظه‌ای که یکی با چکمه رُو تنت بود

بدرود حسینم، قاتل از رُو سینه پا شد
توی بغل مادرمون سرت جدا شد

بدرود حسینم، برو ای نیزه‌نشینم
باید تنتو زیر سُم اسب ببینم

مظلوم من، حسین من...

نظرات