عمّه‌ی من فهیمه و عالمه‌ست

عمّه‌ی من فهیمه و عالمه‌ست

[ ابوذر بیوکافی ]
عمّه‌ی من فهيمه و عالمه‌ست
عمّه‌ی من آيينه‌ی فاطمه‌ست

عمّه‌ی من نائبة الحيدر است
سيّده‌ی نساء پس از مادر است

عمّه‌ی من بحر معانی بود
عمّه‌ی من حسين ثانی بود

عمّه‌ی من زينت أمّ و أب است
عصمت حق، دخت علی، زينب است

عمّه‌ی من سفير خون خداست
همدم هجده سر از تن جداست

عمّه‌ی من بانوی بيت الولاست
عمّه‌ی من شيرزن کربلاست

عمّه‌ی من مادر صبر و رضاست
گاهِ تکلّم علی مرتضاست

(عمّه‌ی من باغ گل دردهاست
شيرزنی اسير نامردهاست) ۲

عمّه‌ی من اوست که در قافله
نشسته آورده بجا نافله

عمّه‌ی من بر سر بازارها
ديده ز اهل ستم آزارها

عمّه‌ی من زخم زبان‌ها شنيد
صوت حق از نوک سنان‌ها شنيد

پيش روی محمل او صف زدند
دور گل پرپر او کف زدند

مُحرم ميقات چهل منزل است
عمّه‌ی من کعبه‌ی حجّ دل است

صفای باصفای او کربلاست
مروه‌ی او کنار طشت طلاست

حيف که دشمن به جبين ننگ زد
بر بدن عمّه‌ی من سنگ زد

حيف که ناموس خدا را زدند
عمّه‌ی مظلومه‌ی ما را زدند

*****

سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب

نظرات