عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم کاخ اگر کوه اُحد باشد خرابش میکنم پردههای قصر افتاد از طنین نالهام کفر اگر در پرده باشد بیحجابش میکنم مدح بابِ علم طاها گرچه اینجا باب نیست در میانِ شامیان امروز بابش میکنم یک رساله از کراماتم اگر در دست نیست مینویسم بعدها صدها کتابش میکنم دارم از بابابزرگ خویش ارثِ روشنی در شعاعم ذره باشد آفتابش میکنم از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم هر دعایی را بخواهم مستجابش میکنم آن که حتی یک النگو در ضریح انداخته با خدا در روزِ محشر بیحسابش میکنم سفره دار روضهی بابا منم،با دستِ خویش گندگی گر نذر گردد ربابش میکنم زنده باشم بعد از این ای عمه جان گهوارهای عاقبت میسازم و نذر ربابش میکنم آستین پارهای دارم خدا را شاکرم بَر سَرم در پیشِ نامحرم حجابش میکنم