عالي اعلي حیدر والی والا حیدر حکم تو حکم یزدان شاه بیهمتا حیدر دست حق جان احمد همسر زهرا حیدر لحظههای شیدایی ذکر حیدر میگیرم نور مطلق میپوشم از سیاهی پر گیرم تشنهی عشق اویم از غم جز او سیرم ای همه رؤیایم تو کُن به وصلت تعبیرم آرزویم، آبرویم گفت و گویم یا مولا عالي اعلي حیدر والی والا حیدر حکم تو حکم یزدان شاه بیهمتا حیدر دست حق جان احمد همسر زهرا حیدر ای تو جان پیغمبر ای نفسهای زهرا ای که خُفتی در بستر زیر صد تیغ برّا ای که دادی بهر حق در نمازی بیهمتا در رکوعت انگشتر در سجودت فرقت را ای تو ایمان، جان قرآن یا علی جان یا مولا عالي اعلي حیدر والی والا حیدر حکم تو حکم یزدان شاه بیهمتا حیدر دست حق جان احمد همسر زهرا حیدر فاطمه میخندد یا مِهر و مه را میبینم نور مطلق میپوشم تیرگی را برچینم پَر گُشایم تا زهرا آفتاب او من شبنم گر ز کیشم پرسد کس مِهر زهرا شد دینم ای تو کوثر، ای تو مادر سایهی سر یا زهرا عالي اعلي حیدر والی والا حیدر حکم تو حکم یزدان شاه بیهمتا حیدر دست حق جان احمد همسر زهرا حیدر