فراق...

فراق...

[ سید مجید بنی فاطمه ]
حسین حسین حسین حسین 

یه عاشق تو فراق همش جون می‌کَنه
 چقدر مضطربم دلم شور می‌زنه

نگی که باز قراره منم جا بمونم
تو که غریبه نیستی من دیگه نمی‌تونم

چجوری بگم که حرم نرفته
رفیق دارم از بچگیش حرم نرفته

حرمت خونه زندگیمه آقا منو بازم تا خونه همراهی کن
من ازت کربلا می‌خوام تنها نه پدر و مادرم باهام راهی کن

همیشه من برات فقط دردَسَرَم
 خودم مقصرم اگه در به درم


یه کمک بده بهم تا یکم عوض بشم
 می‌خوام بیام پیشت اما خجالت می‌کشم

می‌دونی خودت که حالم خرابه
 هر یه دقیقه دوری ازت واسم عذابه

چجوری بگم که دلم گرفته
 رفیق دارم از بچگیش حرم نداره


دل من تنگ شیب بابُ القبله است
 چقدر حرف نگفته باهات دارم

من از این دنیا چی می‌خوام
 جز این‌که ببینم سر رو دامنت می‌ذارم

حرمت خونه زندگیمه آقا منو بازم تا خونه همراهی کن
من ازت کربلا می‌خوام تنها نه پدر و مادرم باهام راهی کن

نظرات

نفست گرم

عالی

🖤

بسیار خوب است