صید دام دردستم دانه را گم کردهام طایر بشکسته بالم لانه را گم کردهام پشت این در پهلو بشکسته دل غمین دل غمین میسوزم و پروانه را گم کرده ام ﺑﺮ ﺭُﺥِ ﺯﺭﺩﻡ ﺩﺭﻭﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﺛﺎﻧﯽ ﺍﺯ ستم ﺯﺩﭼﻨﺎﻥ ﺳﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ ﻧﺎﻟﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﻝ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻓﻀّﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯿﺎ ﭘﺸﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﻣﺤﺴﻦ ﺩﺭﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩام گفت سلمان را علی از پردهی دل این سخن در میان خانه، صاحبخانه را گم کردهام