شد شد نشد میرم کربلا
100896
708
- ذاکر: محمد ابراهیمی اصل
- سبک: استودیویی
- موضوع: امام حسین (ع)
- سال: 1403
اومده اصلاً دیگه برنگرده
اونی که هیچکسی براش دلتنگ نیست
من به سیاهیات پناه آوردم چون
بالاتر از سیاهی که رنگ نیست
شد شد، نشد میرم تو حرم اباالفضل
یه روضهی ام البنین میگیرم
به علی اصغر قسمش میدم که
بذاره تو بابُ القبله بمیرم
شد شد، نشد میرم کربلا زیر قبّه
به علی اکبر متوسل میشم
میمونم و برنمیگردم دیگه
مقیم صحن ابوفاضل میشم
ای حضرت چارهساز (حسین)۳
(کار منم راه بنداز (حسین)۳) ۲
* * * *
همیشه پرچماتو تار میبینم
بغضم با این چشما هماهنگ نیست
من به سیاهیات پناه آوردم
چون بالاتر از سیاهی که رنگ نیست
شد شد، نشد یه شب سرزده میرم نجف
ضریح بابامو بغل میکنم
یه روزی آخرش میمیرم برات
من حرف نمیزنم عمل میکنم
شد شد، نشد میرم سوریه توی بازار
چندتا عروسک میخرم آخرش
این قسم آخر ما نوکراست
نه نمیگه حسین به دخترش
ای حضرت بینیاز (حسین)۳
(کار منم راه بنداز (حسین)۳) ۲
اونی که هیچکسی براش دلتنگ نیست
من به سیاهیات پناه آوردم چون
بالاتر از سیاهی که رنگ نیست
شد شد، نشد میرم تو حرم اباالفضل
یه روضهی ام البنین میگیرم
به علی اصغر قسمش میدم که
بذاره تو بابُ القبله بمیرم
شد شد، نشد میرم کربلا زیر قبّه
به علی اکبر متوسل میشم
میمونم و برنمیگردم دیگه
مقیم صحن ابوفاضل میشم
ای حضرت چارهساز (حسین)۳
(کار منم راه بنداز (حسین)۳) ۲
* * * *
همیشه پرچماتو تار میبینم
بغضم با این چشما هماهنگ نیست
من به سیاهیات پناه آوردم
چون بالاتر از سیاهی که رنگ نیست
شد شد، نشد یه شب سرزده میرم نجف
ضریح بابامو بغل میکنم
یه روزی آخرش میمیرم برات
من حرف نمیزنم عمل میکنم
شد شد، نشد میرم سوریه توی بازار
چندتا عروسک میخرم آخرش
این قسم آخر ما نوکراست
نه نمیگه حسین به دخترش
ای حضرت بینیاز (حسین)۳
(کار منم راه بنداز (حسین)۳) ۲
نظرات
نظری وجود ندارد !