سرازیره بازم اشکای زینبی که دلش سیره

سرازیره بازم اشکای زینبی که دلش سیره

[ جواد مقدم ]
سرازیره بازم اشکای زینبی که دلش سیره
می‌خونه خدایا بابام داره می‌میره
تو دست یتیما همه ظرفای شیره

دوباره خدایا ردّ خون رو خاکا 

بازم روزای تلخو انگار می‌بینم
دارم انگاری خون و مسمار می‌بینم
دیگه بعدِ کوچه همش تار می‌بینم

زدن مادری رو که دیدن پُر آهه
یکی پا نشد که بگه پا به ماهه
کتک خورد با این‌ که دیدن بی‌گناهه

آه واویلا واویلا واویلا‌...
****
سرت خونی بمیرم بابایی همه پیکرت خونی
نگو داری میری و پیشم نمی‌مونی 
بابا رحمی کن به چشم خیس و بارونی

چشماتو می‌دوزی به اون در می‌سوزی

منو یاد قنفذ آورد ابن ملجم
آخه جوری مادر رو زد من که مُردم
هنوز از صدای مغیره می‌ترسم

نگو که وداع من و تو رسیده 
آخه اومده مادرِ قد خمیده
پاشو اومده با درِ قد کشیده

آه واویلا واویلا واویلا...

نظرات