سخت در نفس خود گرفتارم
تبلیغات

سخت در نفس خود گرفتارم

[ سیدرضا نریمانی ]
سخت در نفس خود گرفتارم2
نیست جز معصیت در این بارم

دور افتاده‌ام ز آغوشت
تو به فکر منی و من زارم

فیض آماده است و من کورم
نور آماده است و من نارم

با تو بودم ولی عوض نشدم
این همه با گلم ولی خارم

مثل خوبان به من محل دادی
نه! نگفتی که من گنهکارم

تو به رویم نمی‌زنی امّا
چه کنم با گناهِ بسیارم

عمر رفت و اجل رسید و هنوز
بنده‌ی زرق و برق بازارم۲

(نیمه‌شب آمدم که عرض کنم
عذرخواهم خدای غفّارم!) ۲

تو دوای منی، شفای منی
نظری کن که سخت بیمارم

به سرم فکر کربلا زده است
به هوای حسین بیدارم

کربلای مرا ضمانت کن
برسان تربتی ز دلدارم

فاطمه امشب آمده به حرم
آرزومند شام دیدارم

ناله‌ی «یا بُنَیَّ» خواهد زد2
به تنت هر کسی که آمد زد

اهل کوفه چرا نفهمیدند
به بزرگان لگد نباید زد

تو بریده بریده جان دادی۲
خنجرش را کشید و ممتد زد۲

حرمله بر گلوت محکم زد۲
و سنان بر دهان تو بد زد

*****

غارت پیرهنِ بی کفنم را دیدم
مادرم را، پدرم را، حسنم را دیدم

دست در زیر تنت بردم و برداشتمت
دو سه ساعت چه سرت آمده؟، نشناختمت! 

تا بیایم به سرت، با همه درگیر شدم2
ته گودال تو بودی و سرازیر شدم2

دیر شد تا برسم، شمر به بیرون آمد
مویْ آشفته و با دامن پُرخون آمد

راحت از دشنه و سرنیزه و داسش کردم
شمر لبخند زد و گفت: خَلاصش کردم۲

*****

محراب نمازت عمیقه، گودالو می‌گم
خالی نشده‌ش یک دقیقه، گودالو می‌گم
می‌گن پُرِ شمشیر و تیغه، گودالو می‌گم

زخم دلت چقدر نمک خورده
خواهرتم چقدر کتک خورده
منو همه‌ش یاد تو می‌ندازه
عقیق کهنه‌ی ترک‌خورده

خونتو جای آب خوردن ابی‌عبدالله ابی‌عبدالله ۲
دور سرش شراب خوردن ابی‌عبدالله ابی‌عبدالله ۲
...
دنبال سر تو می‌گرده، زینب رو می‌گم۲
قلبش پُر اندوه و درده، زینب رو می‌گم 
می‌میره خدای نکرده، زینب رو می‌گم 

پای برهنه می‌رسه زینب
شکسته شد، مشخصه زینب
تو دست و پا زدی و با گریه
یک‌سره ناله زد بسه زینب

خواهرتو عذاب کردن ابی‌عبدالله ابی‌عبدالله

نظرات