ز خانهها همه بوی طعام میآمد ولی جانِ تو بابا، گرسنه خوابیدم ... بابا رفتی مَنو، بُردن با حرمَله دستای کوچیکم، پُر شد از آبله ... از هرچی پَست بَدم میاد از مَردِ مَست بَدم میاد از اونی که سرِ تو رو رُو نیزه بَست بَدم میاد