روضه و ماتم شروع شد از توی کوچه‌ها

[ حسین نوری (انجمن ادبی تکیه نوکری)(مشهدمقدس) ]
روضه و ماتم شروع شد از توی کوچه‌ها
صفحه‌ی تاریخ آتیش گرفت از این ماجرا

تند باد زمستون، اومد با خودش برد، بهار علی رو
کشتیِ گرفته، پهلو با خودش برد، قرار علی رو

توی اون دوشنبه‌ی غم آلود
کاش از این خونه بلا دور می‌شد
وقتی فاطمه زمین می‌افتاد
چشم روزگار باید کور میشد

«بر حاشیه برگ شقایق بنویسید
گل تاب فشار در و دیوار ندارد»


شاخه‌ی طوبا افتاده بود توی دردسر
برگ وبرش رو انگار گرفته بود میخ در

ابرای پلیدی، بردن آسمونو، با طعنه و کینه
پشت سر مولا، می‌زد همه عالم، با گریه به سینه

زمین از خجالتش میشد آب
کوچه بود و یک سپاه گمراه
اگه بی‌ملاحظه شد مسمار
تازیونه کاش میومد کوتاه

«من ایستاده بودم، دیدم که مادر را
دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می‌زد
گردیده بود قنفذ، همدست با مغیره
او با غلاف شمشیر، این تازیانه میزد»


فتنه‌ی نمرود به بار آورده بود فاجعه
حتی خلیلم میسوزه پای این واقعه

اون روز ولی آتیش، بَرْداً وَ سَلاما، نشد واسه زهرا
ذوب شد توو ولایت، اون شمعی که میسوخت، توو غربت مولا

یه نفر نبود بگه نامردا
نکنین لگد گل مولا رو 
بار شیشه داره این حوریه
بی‌حیا دیگه نزن زهرا رو 

«در وسط کوچه تو را می‌زدند
کاش بجای تو مرا می‌زدند»

 http://Rubika.ir/tekyenokari

نظرات