
بعد از تو کام زینبت از آب تر شود آری شود ولیک به خونِ جگر شود زینب اسیر بود و سنان مست و گرم رقص یا رب مباد آن که گدا معتبر شود دست قضا ببین که اباالفضل نیست و باید که شمر قافله را راهبر شود میزد حرامزاده به سُم نعل تازه تا جسم عزیزِ فاطمه زیر و زبَر شود دیدم به روی نیزه سرت را به خاک و خون عالم از این معاینه خاکش به سر شود عباس یک دقیقه نگاه از تو برنداشت شمسی و بهر شمس نگهبان قمر شود میزد به بوسهگاه نبی خِیزران و حیف دیگر کسی نبود برایت سپر شود **** حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم شبی که میرفتم واست کاسهی آب گذاشتم حسین جان تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه خداحافظی کردی با زینبت زیر نیزه