بریز آب روان اسما، به جسم اطهر زهرا

بریز آب روان اسما، به جسم اطهر زهرا

[ حاج محمدرضا طاهری ]
بریز آب روان اسما، به جسم اطهر زهرا
ولی آهسته آهسته

همه خوابو علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار
بنالد با دلی خونبار، ولی آهسته آهسته

ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش
ببین نیلی شده رویش، بریز اب روان رویش
ولی آهسته آهسته

می‌شویمت که آب شوم در عزای تو
یا خویش را به خاک سپارم به جای تو

قسمت نبود نیّتِ گهواره ساختن
تابوت شد تمامی چوبش برای تو

گر وا نمی‌شدند گره های این کفن
دق مرگ می‌شدند ز غم بچه های تو

خون جای آب می‌چکد از سنگ غسل تو
خون می‌چکد که زنده کند ماجرای تو

در بود و شعله بود و در افتاد روی تو
گم شد میان خنده‌ی مردم صدای تو

در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد
هر کس که بود نیمه شبی در دعای تو

حالا زمان غسل تو فهمیده ام چرا
روی تورا ندید کسی تا شفای تو

تنها نه جای دست و زخم و کبودی‌است
آتش اثر گذاشته بر چشم های تو

نظرات