رمز فرج از نقطهی بنبست رقیه افتاده دلم نمیره از دست رقیه پیغمبر صحرای بلا گرچه حسینه قرآن حسینِ بنِ علی هست رقیه شَمس حیا، بنتُ الهدی رقیه جان روزی دِهِ کرب و بلا رقیه جان خِیر منِ نوکر اینه، پیر غم روضت میشم عشقت میزنه آتیشم یا رقیه من اصن اینجام تا یه نوکر باشم تا لحظهی آخر باشم یا رقیه یا رقیه مددی یا رقیه... شبگیرِ غمم شعلهی فانوس رقیه با تو دل من نداره افسوس رقیه از مشرق تو صبح منم میرسه آخر با تو که کسی نمیشه مأیوس رقیه عالیمقام، بِنتُ الامام رقیه جان از این حقیر بر تو سلام رقیه جان یه نگاهت بسه تا زَر بشم و خالص شم یک زَر مثل عابس شَم یا رقیه اگه من بد اما تو که خوبی منو پاکم کن توی روضه منو خاکم کن یا رقیه یا رقیه مددی یا رقیه...