ذبیح العطشان

ذبیح العطشان

[ سایر ذاکرین ]
شلوغ بود، دل آسمون گرفته بود و بی‌فروغ بود
کاشکی روضه‌های قتلگاهِ تو دروغ بود، شلوغ بود

غبار بود، مادرش گوشه قتلگاه بی‌قرار بود
خواهرش پیاده بود و دشمنش سوار بود، غبار بود

سراب بود، ناله‌های غربتِ حسین بی‌جواب بود
غرق خاک و خون تنِ عزیزِ بوتراب بود، سراب بود

تمام شد، مِهرِ فاطمه به لب‌های حسین حرام شد
وقت غارتِ حرم خون به دلِ امام شد، تمام شد

حسین حسین...

نظرات

خیلی با فروغ و روشنایی می‌خونین خیلی سوزناکه ممنون