دیگه زندگیمون دوام نداره دیگه این خونه احترام نداره یه عدّه به غلاماشون سپردن رسیدید به علی سلام نداره نفسو با غم یار میزنم زهرا جان تو خونه حرف با مِسمار میزنم زهرا جان سرتو بستیو زار میزنم زهرا جان تو کوچه سر به دیوار میزنم زهرا جان امان ای دل ... خونه سوخت خونهی دلبریمون سوخت دل بچّههای مادریمون سوخت چادر کوثر و عبای حیدر خاطرات زن و شوهریمون سوخت دیگه بارونیام شب تا سحر زهرا جان نخ چادر تو مونده رو در زهرا جان اَمون از در و این چشمای تَر زهرا جان کمک من نیومد یه نفر زهرا جان امان ای دل ... حالمو از درِ سوخته سوال کن خودتو جای مرتضی خیال کن خداحافظی تو منو کشته بسه دیگه نگو علی حلال کن کلمات حسینت شده آه وا اُمّاه قرارمون غروب قتلگاه وا اُمّاه روزگار حرم میشه سیاه وا اُمّاه یه حسینه و دورش یه سپاه وا اُمّاه وااُمّاه وااُمّاه وااُمّاه وااُمّاه ..