دیدی ز مالیات مُغَیره معاف شد اینها سپاس شدت ضرب غلاف شد خونین دهن ز کرب و بلا حرف میزنی از ماجرای رأس جدا حرف میزنی از نیزههای بی سر و پا حرف میزنی از لشگری بدون حیا حرف میزنی گرچه بَنات فاطمه در تاب و در تباند شکر خدا محارمِ تو دور زینباند دست حرامزاده به معجر نمیخورد ضرب لگد به پهلوی دختر نمیخورد آتش زبانهاش به موی سر نمیخورد با ناسزا به زینب تو برنمیخورد خون جگر اگرچه به لبهای تو نشست آهسته جان بده اباالفضل زنده است در کربلا سپاه حرامی چه میکنند با چشم خیره خواهرتو دوره میکنند پوشیهی زنان حرم پاره میکنند زنها و دخترها همه آواره میکنند زینب پس از حسین گرفتار میشود آواره بین کوچه و بازار میشود