دلم همین‌که مرا سوی موی یار کشید

دلم همین‌که مرا سوی موی یار کشید

[ حاج محمود کریمی ]
دلم همین‌که مرا سوی موی یار کشید
سر مرا، سر عاشق‌شدن به دار کشید

منی که آه نگفتم برای هیچ‌کسی
همین‌که نام تو آمد، دلم هوار کشید

درود بر پدرم کز همان طفولیت
برای روضه‌ات از من همیشه کار کشید

برای آن‌که گلش عاقبت‌به‌خیر شود
مرا به دست تو داد و خودش کنار کشید

درون آتش دوزخ نسوزد آن نوکر
که روی سینه ز داغ تو، یادگار کشید

سنگینی داغ تو، عالم را بهم ریخت
دنیا ندارد بعد تو الّا مصیبت

هر تکّه از جسم تو یک گودال، روضه است
دستت مصیبت، سر مصیبت، پا مصیبت

خندیدن لشکر به من، کم بود؛ حالا
دارد می‌آید عمّه پیشت؛ وامصیبت!

می‌ترسم این‌که از روی دستم بریزی
تشییع تو حالا شده تنها مصیبت

چندین نفر دنبال اعضای تو گشتند
شد پیکر تو جمع امّا با مصیبت

نظرات